سفارش تبلیغ
صبا ویژن

اعترافات فرزند قرن

به کجا چنین شتابان؟!

همه ی ما به خاطر اتفاقی که برای آقای مصطفی طباطبایی نژاد، دانشجوی ایرانی مقیم لس آنجلس، افتاد بسیار متاثر شدیم. رفتار پلیس آمریکاییآنهم در کتابخانه ی دانشگاه بسیار شرم آور است.آری، این پلیس کشور ی است که ادعای آزادی و حقوق بشر می کند و می خواهد رییس دهکده ی جهانی نیز باشد.

فنا باد کشوری و مردمانی که حضور و حمایت چنین وحشیانی را برای خود لازم و حیاتی می دانند.

به زودی، خواهد آمد روزی که این حباب رنگارنگ و سرشار از نخوت از درون فرو ریزد.

به قول رییس جمهور فرانسه، در مورد مساله ی عراق و آمرکا، که گفته بود این عراق یا همان بین النهرین در زمانی که آمریکایی ها بالای درختان به سر می بردند، خط اختراع کرده اند!! از همه جالب تر این است که در تاریخ فرانسه، هر کسی را که می خواستند  از کشور شان اخراج کنند حکم تبعید بع آمریکا را صادر می کردند!! به درستی ما را چه می شود؟!

 

پ.ن: به روزی می اندیشم که اگر اطلاعات" پروفسور رضا" دیگر ره به جایی نبرد، با او چه خواهند کرد؟!

                                                                                                                        

                       29/8/1385


از ماست که بر ماست!!

مدت هاست که شرکت اتوبوسرانی طرح خصوصی سازی را با ورود اتوبوس های نقدی ( ریالی) آغاز کرده است.

ابتدا قرار بود  به شرط آنکه تنها بر اساس گنجایش اتوبوسها (تعداد صندلی ها) مسافران را سوار کنند، بتوانند مختلط سوار کنند!!! ... )حالا امثال من که همیشه پدرشان همراهشان نیست چه باید می کردند ... )

اما بعد چون تعداد هواداران رو به افزایش گذاشت تصمیم بر آن شد که دیگر مختلط سوار نشوند... حالا به گوش چه کسی این مطلب فرو رفته بماند!

آقاهه زل زده تو چشمای من با ?? تا دندان (کرم خورده!) بهش می گم علت حضور آقایان در قسمت خانم ها چیست؟ می گه آخه خصوصیه! (بله خصوصی هست ولی نه اینکه خونه ی خودمه ...!!! )

به شرکت واحد زنگ زدم و هم به ??? ، می گن خانم شما شماره پلاک ماشین را بدهید ما حتما برخورد خواهیم کرد. اینها اصلا اجازه ندارند مختلط سوار کنند!

ـ پس چرا میله های بین این دو قسمت را برداشته اید؟

ـ آخه خراب شدن نمی تونیم هزینه کنیم!

ـچرا راننده چیزی نمی گه؟

آخه حال و حوصله ی در گیری با دیگران را ندارد! آدما باید خودشون شعورشون برسه!!

وقتی هم که شماره پلاک اتوبوس را دادم، آقای بازرس باورش نمی شد که اتوبوس بلیتی آمده و نقدی سوار کرده!!

اما خودمونیم، واقعا شعور انسان و اصالت و اخلاقش باید وابسته به یه میله ناقابل باشه

بودن یا نبودن مساله این است؟!

خلاصه اینکه قرار شده در صورت مختلط سوار شدن به شماره ی  ????????ـ???  تماس بگیریم تا با خاطی یا خاطیان برخورد قانونی شود!!

پ.ن: اگه یه بار دیگه بیای این طرف ...!! مگه رو پیشانی آدم ها نوشته شده که چی تو دلشون می گذره... اگه قرار بود به شعور همه ی آدم ها دلخوش کنیم که دیگه نیاز به پلیس نبود!

 

 


یلدا ی من

وقتی یلدا از راه می رسه برای من نشانه نزدیک شدن فصل امتحان هاست. خیلی دلم شور می زنه! دلم می خواد این آخرسری با خاطره ای خوش بروم. همیشه به آخر کار فکر می کنم چون به اعتقاد من موخره ی خوب حتی مقدمه را هم تحت تاثیر قرار می ده ...

پ.ن: امیدوارم غروب روز عرفه برابر باشه با تولد دوباره ی همه ی ما.

لطفا من رو هم از دعای خیرتون فراموش نکنید

پ.ن ?:بر من خرده نگیرید چون وقتی یاد امتحان و منطق استادی از جنس فسیل می افتم دیگه قلمم خود به خود خشک می شه (البته اگه قلمی باشه!!)