فریادی در انتهای سکوت!!
این روزها مردمانی از جنس خاکستر و مرداب بسیار از تو یاد می کردند و دلهایمان را می سوزاند. انگار اینبار نوبت شکسته شدن دلهای بلوریمان بود که مهر جد تو و خاندان پاکش را بر خود آذین کرده بود. درد بزرگی بر دل ها داشتیم ولی خوب می دانشتیم که این حقه تکرار مکر کافران در جنگ احد است لیک دم نزدیم تا حقیقت خود رسوا کند بد خواهانش را! و چه سخت بود حتی شنیدن این خبر و حتی تصور آن.
یادمه شهید همت ( و البته شهید همت ها) آرزو می کردند که لحظه ای بعد از امام نمی خواهند زنده بمانند، شاید می دانستند که عشق به امام و رهبر و ولایت فقیه چیست و شاید هم می دانستند که بعد از او، معاویه علی را خانه نشین خواهد کرد، تیغ در گلوی او خواهد نشاند ولی این ایمان علی، صبر علی، عدالت علی، بیداری و هوشیاری علی بود که این تیغ را شکست و با خون فرزندش حسین و یاران باوفایش همه را بیدار کرد. می دانید، همیشه با خود می گفتم چه شد که مردمان آن زمان، بعد از دیدن ولایت، دینداری و عدالت حضرت علی (ع)، حکومت معاویه را بر خود پذیرفتند؟ آقا می گغتند اگر از وقایع عاشورا درس نگیریم، این تاریخ دوباره ... خدایا آن روز را بر ما نرسان!
خدایا تا ظهور دولت یار/گل پیغمبر ما را نگهدار
یبان آنچه بر ما گذشت نیز دردناک است لیکن تمام احساسم را با این جمله و از ته دل می گویم: " بعد از تو خاک بر سر این دنیا"